Spirit of The North: Enhanced Edition یک بازی ماجراجویی و آرامشبخش است که توسط استودیو مستقل Infuse Studio طراحی و توسعه یافته و توسط ناشر Merge Games روانه بازار شده است و برای کنسولهای PS4، PS5، Nintendo Switch، Xbox One و Xbox Series X در دسترس قرار گرفته است. سازندگان این بازی Taylor Christensen و Jacob Sutton هستند که هردو متخصصین هنری در صنعت بازی هستند و پیشزمینه برنامهنویسی قویای ندارند. این بازی نیز با تکیه بر نقاط قوت سازندگان آن، یک بازی مبتنی بر ارائه داستان بر اساس اِلِمانهای تصویری تمرکز دارد و ساختار دراماتیک این عنوان بدون بهره بردن از حتی یک کلمه دیالوگ پایه ریزی شده است. در این نقد و بررسی با تیم Pars Joy به تحلیل این عنوان خواهیم پرداخت.
داستان بازی ماجرای روباه سرخی را در طبیعت بی اندازه زیبای ایسلند دنبال میکند که در پی مشاهده دودی قرمز رنگ در دور دست، عازم سفری عجیب و غریب که مشابه سفری معنوی است میشود. این روباه سرخ در مسیر خود با روح یک روباه مادّه آشنا میشود که رفته رفته به یکی از ستونهای پیشبرد قصه و همینطور پشت سر گذاشتن موانعی که در مراحل وجود دارد تبدیل میشود و البته در جایی جانِ روباهِ قصه را نیز نجات میدهد.
عدم وجود دیالوگ و خلاء مدیوم ارتباطی زبان در این بازی، دست طراحان را برای القاء مجموعهای از احساسات در بازیکن، باز گذاشته است. طراحی محیط و شخصیتها به قدری چشمگیر و زیبا انجام شده است و کاملا در راستای هدف سازندگان بازی برای ایجاد تجربهای عمیق برای بازیکن بدون آلوده کردن این احساسات به ابزار زبان، گام بر میدارد.
اما این رویکرد سازندگان در بازی یک ویژگی خاص به آن میدهد که در بازیهای دیگر در این ژانر نیز زیاد با آن رو به رو میشویم و آن عدم وجود یک راهنما در HUD بازی برای روشن کردن مسیر و یا توضیح و شرح دادن هدف در هر بخش است. بازی به گونهای طراحی شده است که توجه متمرکز مخاطب را میطلبد تا بتواند به خوبی کار خود را انجام دهد. این ویژگی بنا به سلیقه مخاطب میتواند یک نکته مثبت و یا یک نقطه ضعف تلقی شود.
گیمپلی بازی بسیار آرام و بدون تنش است که در طی آن شما کنترل روباهی سرخ را به عهده دارید که در مسیر خود با روح حیوانی شفق شمالی آشنا میشود و ماجراجویی آن دو به یکدیگر گره میخورد. تمامی اطلاعاتی که شما در بازی دریافت میکنید اطلاعات بصری است که باید با دقت و زیر نظر گرفتن محیط و وقایعی که پس از تعامل با تابههای سنگی و گلهای جادویی (که «شکوفههای ارواح» نامیده میشوند) بوجود میآید دریابید که باید چه کنید و به کدام سمت بروید. اِلِمانهای تصویری مانند دود سرخ رنگی که در ابتدا مشاهده میکنید و همینطور راهنمایی های روح شفق شمالی یا همان روباه ماده ماورائی، میتواند به شما در رسیدن به نقطه مهم بعدی در بازی کمک کند.
در ابتدای بازی شما قابلیتی جز حرکت به اطراف و پرش ندارید، اما رفته رفته با یافتن قابلیتهایی جدید که از طریق تعامل با شکوفههای ارواح امکان استفاده از آنها را پیدا خواهید کرد، مکانیکهای بیشتری به بازی اضافه میشود. در برخی مراحل روباه سرخ باید بخوابد تا روح شفق شمالی از کالبد او بیرون برود و به مکانهایی دسترسی پیدا کند که در کالبد فیزیکی غیرممکن است. کنترلها و پرش کمی کُند هستند و طراحی بخشهای پلتفورمر گاهی میتواند باعث خراب شدن تجربه بازیکن شوند. با اینحال از آنجایی که بازی توسط تیم کوچکی طراحی و تولید شده است و تمرکز آن بر ارائه روایتی از طریق جلوههای بصری است، میتوان تا حد زیادی از مشکلات این بخش چشمپوشی کرد.
ارواح شَمَنها در بازی تنها چیزهایی هستند که میتوانید آنها را جمع آوری کنید و در صورت جمع آوری هر ۲۴ روح، میتوانید بازی را کامل و به طور ۱۰۰٪ به پایان برسانید. البته یافتن این ارواح به داستان بازی و روند بازی ارتباطی ندارد و بدون یافتن آنها نیز میتوانید بازی را به اتمام برسانید، اما اگر به دنبال چالش بیشتری در این محیط زیبا میگردید، یافتن ارواح شَمَنها روش خوبیاست.
مکانیک دیگری که در بازی وجود دارد تابههای سنگی است که باید در ترتیبی درست با توجه به آنچه در محیط به شما نشان داده میشود قرار بگیرند که با پارس کردن روباه جا به جا میشوند و میتوانید ترتیب درست را در آنها به وجود بیاورید، البته اگر حواستان را شش دانگ به بازی داده باشید!
گرافیک بازی از سبکی بین Stylised و واقعگرایانه پیروی میکند که شاید در ابتدا آنچنان توجه شما را به خود جلب نکند، اما پس از صرف مدتی در محیط بازی قطعا شما را درگیر زیباییهای خیره کننده خود خواهد کرد که از طبیعتهای ایسلند در دنیای فیزیکی و از فولکلور و افسانههای ایسلندی در بخشهای مربوط به جهان ارواح الهام گرفته شده است.
موسیقی و صداگذاری بازی نیز بسیار فراتر از توقع ظاهر میشوند. وجود قطعاتی عمیق که احساسات بازیکن را در راستای ساختار دراماتیک داستان و وقایع بازی بر میانگیزد و ملودیهایی که با عمیقترین احساسات شما ارتباط برقرار میکند، همگی در موازات با ایده اصلی پشت بازی پیاده سازی شدهاند و کاملا هماهنگ با دیگر اجزای بازی، یکی از نقاط قوت جدی این اثر به حساب میآیند.
اگر از طرفداران این ژانر باشید، قطعا از گشت و گذار در کنار این روباه سرخ و محافظ معنویاش در طبیعت خیرهکنندهای که از ایسلند الهام گرفته شده است لذت خواهید برد و احتمالا میتوانید روی کاستیهای این عنوان نیز چشمهای خود را ببندید و روی زیباییهای بیشماری که در آن قرار دارد تمرکز کنید.
طراحی فوقالعاده چشمنواز
موسیقی بسیار خوب
ضعف کنترل ها
شبیهسازی فیزیک بسیار عجیب و غیرواقعی