نقد و بررسی Stela

باسلام خدمت همراهان وب سایت Pars Joy بار دیگر به خانه های شما آمده ایم با نقد و بررسی بازی Stela که برای کنسول های رایانه ای نینتندو سویچ و هم چنین ایکس باکس وان و گوشی های IOS منتشر شده است. با ا تا به انتهای این مقاله با بررسی این بازی جذاب همراه باشید.

هه ی ما احتمالا با بازی هایی دو بعدی خاطراتی آشنا داریم و می توانیم چندین بازی خوب را در بین این بازی ها به یاد بیاوریم و از آن ها به عنوان بازی های خوب زندگی مان یاد کنیم و ما فکر می کنیم که این بازی نیز یکی از بازی هایی است که این پتانسیل را دارد تا به یکی از بازی های دوست داشتنی و همیشگی کنسول شما بدل شود.

داستان بازی درباره ی دختر جوانی است که در جنگل هایی عجیب و غریب سرگردان است و در پی گمشده ای می گردد. به آرامی و با آرامش تمام بازی داستان این دخترک را برای ما روایت می کند و ما را بیشتر با شخصیت وی آشنا می کند.

از این منظر باید گفت بازی در خلق یک فضای داستانی بسیار جذاب و عمیق بسیار خوب کار می کند و ما را یواش یواش با این شخصیت زیبا اشنا می نماید. بنابراین داستان پردازی بازی یکی از بهترین ابعاد این بازی می باشد اما تنها این نیست در ادامه بیشتر به این بخش ها خواهیم پرداخت.

بازی در شناساندن شخصیت اصلی بازی به ما عجله نمی کند و این در حالی است که تعلیق ها و فلش بک ها نیز در بازی به موقع و به هنگام هستند و همه چیز سرجای خودش قرار دارد و بازی به موقع گره های داستانی را در جای مناسب خودشان برای ما بازگو می کند.

بنابراین شخصیت پردازی بسیار قوی نیز از دیگر المان های جذاب این بازی می باشد. این شخصیت پردازی به گونه ای است که شما در انتهای بازی به حد بسیار زیادی با این شخصیت متصل می شوید و یک پیوند روحی میان خود و قهرمان داستان احساس می کنید.

و این پیوند بعلت شخصیت پردازی خوب بازی و اضافه بر آن این موضوع است که داستان بازی و اتفاقاتی که برای قهرمان داستان می افتند اتفاقاتی هستند که شاید همه ی ما در زندگی های شخصی مان تا به حال بارها تجربه کرده ایم و این اتفاقات برای خودمان نیز افتاده اند.

گرافیک بازی نیز در عین حال بسیار جذاب است و تمی مناسب و همگام با داستان بازی و علاوه بر آن با محیطی که بای در آن اتفاق می افتد دارد. این طراحی بصری به موقع به صورت های مختلفی جذابیت خود را برای بازیکن و مخاطب اشکار می کند و نکته ای مثبت در جریان بازی به حساب می آید.

هم چنین بازی با آنکه دارای داستان یغم آلود و نیمه تاریک است و بر زوایای پنهان زندگی هر انسانی اشاره دارد در عین حال جذابیت های طناطانه ی خود را نیز حفظ می کند و از تکاپو و امیدواری در اعماق تاریک ترین و رازآلودترین جنگل ها سخن به میان می آورد که تحسین هر مخاطبی را بر می انگیزد.

گیم پلی بازی نیز به نوبه ی خود متنوع و جذاب است و محدود به چیزهایی خاص و ساده و ابتدایی نیست و علاوه بر آن خلاقانه و جذاب نیز هست بدین معنی که در بازی علاوه بر اینکه بسیاری از موقعیت های جذاب وجود دارد که واکنش سریع می طلبد به همان اندازه موقعیت هایی نیز هستند که به سادگی و با آرامش پیش می روند و ریتم بازی را متعادل و بالانس شده نگه می دارند.

ریتم بازی هم در جاهای مناسبی به صورت تند است و برخی جاها مانند زمانی که به روایت داستان شخصیت بازی می پردازد حالتی ارام تر به خود می گیرد که این شیوه ی روایت خلاقانه ما را علاوه بر آنکه با ابعاد مختلق شخصیت اصلی بازی آشنا می کند، در عین حال سرگرم کننده هم هست.

یکی از معدود موارد یکه بازی در آن نتوانسته است خیلی موفق عمل کند و نکته ای منفی برای بازی به حساب می آید بخش صداگذاری بازی می باشد و همانطور که اشاره کردیم از آنجایی که بازی در محیط طبیعی و در جنگل ها روایت می شود این بخش می توانست بسیار در بازی اثرگذار باشد.

اما بازی در این بخش کمی کمکاری کرده است و این احتمالا از جذابیت بازی برای مقدار کمی می کاهد. این در صورتی اسن که مویقی هر چند انتخاب مناسبی دارد اما صداگذاری ها ضعیف هستند و در ضمن خالی از روح اصلی بازی نیز می باشند و شما را به خوبی در موقعیت ها قرار نمی دهند.

این بازی در کل شما را در قعر دنیای خود فرو می برد و شما را با دنیای دورنی قهرمان داستان آشنا می کند و باید به حق گفت که این کار را بسیار هم خوب انجام می دهد. در بازی همه چیز تقریبا بجا و بموقع است و نکات منفی و تضعیف کننده در بازی بسیار کم دیده می شود.

این مسائل با بهره گیری خوب از پتانسیل و داستان بازی و هم چنین طراحی خوب شخصیت ها و به طور کلی با استفاده ی بجا و به اندازه از المان های بازی توانسته است به ثمر برسد و این بازی را به یک بازی بسیار جذاب و دوست داشتنی تبدیل نماید.