The Suicide of Rachel Foster معمایی است که دل سوزی در آن جایی ندارد و برای موضوعات حساسی است که با آن سروکار خواهد داشت. خود را در یک هتل کوهستانی متروک به دام بیاندازید و کشف کنید که واقعاً برای راشل فاستر چه اتفاقی افتاده است، زن جوانی که به نظر می رسد 10 سال پیش زندگی خودش را گذرانده است.
شما نیکول را دنبال می کنید، زن جوانی که به دلیل آرزوی مردن مادرش، برای کشف گذشته تاریک خانواده اش رانده شده است. او خود را در هتل خانوادگی مخروبه و متروکه در کوه پر از برف مشاهده می کند. نیکول با دانستن اینکه پدر خودش نقشی در سقوط ریچل داشته است، به حمایت از یک عامل جوان FEMA متکی است تا یک بار برای همیشه حقیقت را کشف کند.
زن جوانی پس از گذشت سال ها به هتل خانوادگی خود بر می گردد و خود را در دام ارواح می یابد و یک تلفن همراه قدیمی پیدا میکند که تنها راه آشکار کردن حقیقت وحشتناک است. Walking sim ها مقر کوچک خودشان را در بازی های ویدیویی حک کرده اند. تمرکز آن ها روی گفتن داستان های صمیمی از طریق محیط های جذاب، فضای متنوع و شخصی است که به فضای مورد نیاز برای بررسی کامل می بخشد. The Suicide of Rachel Foster هتل دلهره آوری است که مطمئناً یک صحنه عالی برای یک Walking sim به نظر می رسد، و داستان آن از یک زن جوان که مجبور است پرده از حقیقت گذشته خود در ساختمان در حال فروپاشی بردارد، جالب به نظر می رسد.
اما در جایی که داستان نویسی تخیلی باعث افزایش walking sim ها شد که آن را به شدت تحت تأثیر قرار داد، Suicide of Rachel Foster کوتاه می شود. آن چه که به عنوان یک داستان ارواح قانع کننده شروع می شود، به سرعت تبدیل به یک اپرا ملودراماتیک می شود که مباحث حساس مانند خودکشی، نظافت کودک و بارداری را به یک درام بی اساس تبدیل می کند تا جایی که فقط ناخوشایند است.
در فیلم The Suicide of Rachel Foster، شما به عنوان نیکول بازی می کنید، زن جوانی که در حال بازگشت به هتل قدیمی و خالی والدینش در وسط بیابان مونتانا است. نیکول به دنبال توصیه های مادر درگذشته خود، از هتل پوسیده موسوم به تیمبرلند تحقیق کرده و سپس می خواهد آن را بفروشد، مصمم است که نهایتا از هتل و اسرار آن رهایی یابد. ده سال قبل، نیکول و مادرش پس از فهمیدن اینکه پدرش با کسی رابطه دارد از تیمبرلند فرار کردند. در حالی که نیکول در حال بازرسی از هتل است، طوفان برفی وحشیانه او را با خاطرات هتل به دام می اندازد.
نیمه اول Rachel Foster چهار ساعت تمام زمان می برد از آن لذت خواهید برد. کمتر به بررسی تاریخ هتل و بیش تر در مورد پیمایش چالش در این فضای عظیم تمرکز کنید. خوشبختانه، شما کاملاً تنها نیستید. نیکول دارای رادیوتلفون دستی با یک خط مستقیم به یک عامل FEMA بنام ایروینگ است که نکاتی درباره بقا مانند محل قرارگیری شیرین کاری برای غذا را به شما می دهد. مشابه Firewatch، این دو شخصیت کمی عصبانی شروع می کنند ولی خیلی زود با یکدیگر صمیمی می شوند. ایروینگ به یک صدای دوستانه تبدیل شده که راهروهای وحشتناک تیمبرلند را گرم می کند.
در مقایسه با خانه های خانوادگی در خانه های از دست رفته، لایه های ترس و یا آنچه از ادیت فینچ باقی مانده، هتل تیمبرلند بسیار عظیم است. چندین طبقه با ده ها اتاق، راهرو، معابر پنهان و فضای وحشتناک وجود دارد. شواهدی از فروپاشی آهسته آن در هر گوشه ای وجود دارد، از فضاهای مربعی تمیز روی دیواری که نقاشی ها در آن گرفته شده است، و قالب سیاه که درون دیوارها و کف فرورفته است.
هتل هم از راهروهای خود و هم از فضاهای باز برای ایجاد تنش استفاده می کند. شما از ترسیدن به گوشه و کنار یک راهرو باریک، به سالن های بزرگ، سالن های ناهار خوری، آشپزخانه ها و اتاق های استراحت می روید که هر چیزی می تواند کمین باشد. اتاق نیکول دقیقاً مانند زمانی که او از آنجا خارج شده نگه داشته شده است. این هتل به عنوان یک پناهگاه امن دنج در محدوده هتل واقع شده است.
شایعات در مورد وسایل نیکول و کشف تاریخچه هتل جایی است که راشل فاستر مشکل ساز می شود: لحظات وحشتناک بسیاری وجود دارد. در یک فصل، برق به طور کامل خاموش می شود و باید فقط با استفاده از فلاش پلاروئید، هدایتگر مشکی را بر روی سیاهی زمین حرکت دهید. بخش دیگری از شما، ضبط های قدیمی ضرب و شتم VHS از یک گروه شکار ارواح را مشاهده می کنید که عکس العمل های وحشتناک خدمه را نسبت به چیزی خارج از صفحه ضبط می کند.
گاهی احساس می کنید بیش تر در جهت یک داستان ارواح هستید نه یک رمز و راز و تا حدودی منتظر آن ها می مانید. با این حال، شایعات در مورد وسایل نیکول و کشف کردن تاریخ هتل جایی است که راشل فاستر مشکل ساز می شود. از آنجا که نیمه دوم بازی به بررسی جزئیات مربوط به پدر نیکول و رابطه راشل می پردازد، داستان جذاب تر هم می شود و سرنخ هایی را به شما می دهد.
رابطه حتی بیش تر نگران کننده است زیرا به عنوان رابطه عاشقانه دیده می شود. مضرترین جنبه بازی برای ایجاد رابطه در بازی این است که راشل در کل بازی هیچ صدایی ندارد. برای شخصیتی که نامش در عنوان بازی است، کم تر شناخته می شود. بدون حروف، فلاش بک، هیچ صفحه از دفتر خاطرات، هیچ چیزی که هیچ سعی ای ندارد که به صحبتی نسبت دهد. من به سختی چیزی راجع به این شخصیت می دانم.
ماجرایی و داستانی جذاب
معمایی
گرافیک بالا
شخصیت اصلی را نمی توانید بشناسید و صدایی ندارد
مناسب سن های پایین نیست (به دلیل نوع داستان و وحشت آن)