مطمئنم که همه ما داستانهای ساختگی دوران کودکیمان را به یاد داریم و در حالی که برخی از آنها در بازیها به عنوان مرجع استفاده میشوند، فکر نمیکنم تبدیل شدن آنها به محور یک تجربه تعاملی کامل چندان رایج باشد. بازی Vasilisa and Baba Yaga که توسط توسعهدهنده روسی Baba Yaga Games ساخته شده، اقتباس داستانهای Vasilisa the Brave و تطبیق آنها با یک رسانه تعاملی، منجر به خلق چیزی منحصر به فرد و جالب اما کوتاه مدت شده است.
از آنچه میتوانم بگویم، Vasilisa and Baba Yaga به منبع اصلی خود وفادار مانده است. Vasilisa دختر جوانی است که توسط نامادریاش به بابا یاگا فرستاده میشود تا هدیه آتش را برای خانواده به دست آورد. بابا یاگای اصلی، یک جادوگر جنگلی است که از قهرمان شجاع ما میخواهد کارهای خانه سبکی انجام دهد. آن را به عنوان یک خدمت اجتماعی شوم در نظر بگیرید. تهدید خورده شدن به دلیل شکست همیشه وجود دارد، اما او در این راه از یک عروسک جادویی کمک میگیرد.
این عروسک با دادن سه تکه نان زنده میشود و به واسیلیسا در انجام کارهای روزمره و همچنین نبردها کمک میکند. خود داستان خیلی فراتر از فرضیه اولیه گسترش نمییابد، اما به عنوان یک داستان عامیانه ساده، خوب عمل میکند و با پیشرفت، یک دایرهالمعارف ساخته میشود و حتی با کشف مکانها و شخصیتهای جدید، جزئیات زیادی به آن اضافه میشوند. در عین حال که به مخاطبان ناآشنا اجازه میدهد جاهای خالی را پر کنند، کار فوقالعادهای در تکمیل جهان بازی انجام میدهد.
اگرچه روایت بازی Vasilisa and Baba Yaga بسیار ساده است، اما به نظرم خوب روایت شده است. حس و حال کتابهای داستان را حفظ میکند و یک راوی روسی زبان شما را در ماجراجویی همراهی میکند. او حتی برای بابا یاگا صداگذاری خشنی دارد، انگار که برای سرگرم کردن یک کودک این کار را میکنید. این یک حرکت دوستداشتنی است و اجرای او هم به جا به نظر میرسد.
این یک عنصر ثابت و خوشایند است که داستان را زمینهسازی و پیش میبرد. کمی نگران بودم که ممکن است تفاوتهای فرهنگی وجود داشته باشد که داستان را خراب کند. خوشبختانه، کلیشههای سنتی و کلیشههای رایج برای من به راحتی قابل مقایسه بودند. من نگران تکیه بر زیرنویس به جای دوبله انگلیسی هستم. برای یک کودک، خواندن این کتاب میتواند بسیار طاقتفرسا باشد.
با نگاهی به تصاویر این بازی متوجه می شوید که سبک هنری بسیار متمایزی دارد. خطوط سیاه ضخیم زیادی وجود دارد که شخصیتها و محیطها تقریباً طوری طراحی شدهاند که انگار از کاغذ کاردستی ساخته شدهاند. انیمیشنها نقاط تمایز قابل تشخیصی دارند و اگرچه استاپ موشن نیست، اما تا حدودی آن را تداعی میکند. فضای تاریک و ناهمواری دارد که باعث میشود بیشتر به داستانهای پریان گریم فکر کنم و مطمئناً از عناصر ترسناکتری بهره میبرد.
جنگل تاریک و شوم به نظر میرسد و کیفیتی وهمآلود در برخی از موسیقیهای متن وجود دارد. صدای ناله زیادی در بازی وجود دارد، اما به نظر میرسد که با شروع نبرد، لحن آن از بین میرود. این بخشها دارای موسیقی گیتار سنگینتری هستند که برای یک محیط عامیانه بیش از حد امروزی به نظر میرسد. این بازی تمرکز زیادی روی اتمسفر خود دارد، اما این تصمیمات کوچک، به نظر من، تجربه را از مسیر خارج میکنند.
حتی خود شخصیت واسیلیسا نیز دائماً خسته و درمانده به نظر میرسد. در حالی که عروسک او همیشه اعتماد به نفس دارد و واسیلیسا وقتی کارش تمام میشود، او را میبوسد. این یک حرکت دوستداشتنی است. همانطور که بیرون کشیدن وحشیانهی ساطور هر زمان که عروسک وارد نبرد میشود، حس میشود. او بازوهای لاغر و کشیدهای دارد و با وجود دسترسی، با تاب دادن عروسک کمی احساس راحتی میکند. عادت کردن به آن ممکن است طول بکشد، اما نبردها به ندرت پیچیده هستند.
گذشته از مبارزه، گاهی اوقات بخشهای مخفیکاری و لحظات دیگری مانند شستن ظرفها برای سرگرم کردن شما وجود دارد. این بخش به عنوان مجموعهای از مینیگیمها توصیف شده است و حس دقیقی دارد. تعامل سبک و بدون پیچیدگی زیادی است. در واقع، وقتی بابا یاگا ملاقات میکند، روال کارهای روزانه شکل میگیرد. یک حلقه کاری خوب و کمی هم گشت و گذار در اواخر شب وقتی دختر بزرگ خواب است، وجود دارد. به عنوان چیزی که برای مخاطبان جوانتر مناسبتر است، به اندازه کافی خوب عمل میکند. سکانسهای مبارزه و مخفیکاری به اندازه کافی تهدید را به همراه دارند تا معنادار به نظر برسند.
حالتهای شکست نیز در بازی وجود دارد. خرابکاری در مخفیکاری، واسیلیا را یک قدم به عقب میراند و عروسک فقط چند ضربه میتواند در نبرد تحمل کند. بازی میخواهد شما با شکستهای مکرر به عروسک مقاومت بیشتری بدهید و موفق شوید. احتمالاً تنها زمانی که اشتباهات زیاد میشوند و واسیلیا نیاز به رهایی از یک هیولای خاص دارد، نبردهای غولآسا هستند. باز هم، فهمیدن این رویاروییها دشوار نیست و پرتاب نمک میتواند یک میانبر ارائه دهد. بازی دوست دارد برای شما استخوان پرتاب کند. هنگام عبور از یک هزارتو، هر حرکت موفقیتآمیزی که انجام میدهید با ردپاها مشخص میشود و ردیابی آنها را آسان میکند.
در نهایت، من فکر میکنم بازی Vasilisa and Baba Yaga برای مخاطبان جوانتر خوب عمل میکنند. داستان تاریک و ترسناک است و گیمپلی به اندازه کافی ساده است که یک بازیکن بیتجربه احساس ناامیدی نکند. یک فضای محکم و غمانگیز ارائه میشود که با برخی از آثار هنری و انیمیشنهای ناهموار به آن کمک میکند. ارائه واقعاً آن را با روایتی که به آن حس داستان واقعی قبل از خواب میدهد، به فروش میرساند.
مبارزه، مخفیکاری و سایر فعالیتهایی که در طول بازی انجام می دهید، پیچیده نیستند، اما به روایت داستان جذابیت بیشتری میبخشند. حس ترس زیادی در سراسر بازی وجود دارد که ناشی از موسیقی متن غمانگیز و به خصوص جلوه های بصری ویژه آن است. همچنین من عاشق رویکرد داستان قبل از خواب به روایت هستم. فکر میکنم مخاطبان کمسن و سال واقعاً از آن لذت خواهند برد، البته تا زمانی که خواندن زیرنویس مشکلی نداشته باشد.
گرافیک هنری بازی واقعاً عالی و پیچیده است
روایت داستان، حال و هوای داستانهای قبل از خواب را به خوبی القا میکند
ریتم پیشرفت هوشمندانهای دارد
گیمپلی واقع ساده است و از این نظر برای مخاطبین جوانتر مناسب می باشد
بخشهای مخفیکاری میتوانند کمی آزاردهنده باشند
مبارزات ممکن است شل و ول و کمی دست و پا چلفتی به نظر برسند
عروسک قویترین جنبه نبرد بازی محسوب نمی شود
نگرانم که داستان زیرنویسدار برای خواندن توسط یک کودک خردسال دشوار باشد