موضوع مهاجرت، موردی عجیب، پیچیده و اساسی در زندگی ما ساکنین کرهی خاکی است چرا که زندگی در جای جای این سیارهی آبی از شرایط مختلفی برخوردار است که هر شخصی، قادر به پذیرش آنها نیست و چارهی کار، سفر به نقاط مختلف دنیا و بالاپایین کردن شرایط و آغاز یک زندگی جدید است. اما خب مهاجرت کردن در دنیای امروزی، به این سادگیها هم نیست و قوانین خاص خودش را پیدا کرده است. آمریکا، انگلستان، ژاپن، استرالیا، فرانسه، آلمان، چین و یک عالمه کشور معروف دیگر در دنیا وجود دارند که در هر لحظه، انسانهای مختلفی برای مهاجرت و اغاز یک زندگی جدید به آنها مهاجرت میکنند و همین تقاضای بالای مردم دنیا، قوانین مختلف و صدالبته چالشهای زیادی را در این کشورها پیرامون موضوع مهاجرت ایجاد کرده است. همانطور که پیشتر هم ذکر شد، انگلستان یکی از همین کشورها است که تقاضاکنندگان مهاجرت به آن، تعدادشان بهشکلی عجیب و غریب بالا است و همین موضوع، مسئولان دولت انگلستان را از دیرباز با چالشهایی جدی روبهرو کرده بود. چالشهایی که در پایان با تصمیمگیریهایی همراه بود که چندان بهمذاق متاقضیان مهاجرت به این کشور خوش نیامد و اتفاقاتی خشن را رقم زد.
اکتبر سال ۱۹۸۷ در انگلستان چنین ماجراهایی بالا گرفت و خیابانهای این کشور صحنهی اعتراضاتی بود که همهی آنها، بهقوانین جدید مهاجرتی این کشور برمیگشت که پارلمان تصویبشان کرده بود. شورشهای خیابانی و اعتراضات مردمی احتمالا بیشتر از طوفان اکتبر ۱۹۸۷ در انگلستان، توجهات را بهخودشان جلب کرده بودند؛ موضوعی که امروز، استودیو وایت پیپر گیمز (White Paper Games) را بهخلق یک بازی ویدیویی با این حال و هوا وا داشت؛ این بازی که در ادامه از آن میخوانیم و درموردش تبادل نظر خواهیم کرد، «اشغال» یا The Occupation نام دارد و اخیرا، در دسترس پلی استیشن 4، پی سی و ایکس باکسواندارها قرار گرفته است. این بازی که در میان آثاری که این روزها شاهد عرضه شدنشان هستیم منتشر شده با قرار دادن شما در نقش یک خبرنگار کارکشته، بهروش مخصوص خودش حوادث مربوط به یک رویداد تروریستی را روایت میکند و برخلاف آثار اکشن/ماجرایی که طی این سالها، ماجراهای اینچنینی را با چاشنی زد و خورد و اکشنهای پر زرق و برق و پرانفجار روایت میکردند، گیمپلی، اتمسفرسازی و روایت خاص The Occuptaion، فضایی جدید را که طی سالیان اخیر کمتر مانندش را دیده بودیم، برای بازیکنان ترسیم میکند که تجربهاش اصلا خالی از لطف نیست. در ادامه با بررسی زومجی همراه باشید تا دل این بازی جدید را بشکافیم، آن را زیر ذرهبین ببریم و بررسی کنیم که وایت پیپر گیمز با این بازی، چه نوع تجربهای را در اختیار بازیکنان قرار میدهد و آیا این تجربه ارزش هزینه کردن را دارد یا خیر.
همانطور که پیشتر ذکر شد، داستان بازی حول محور اتفاقاتی که در اکتبر ۱۹۸۷ در بریتانیا بر سر مصوبات مجلس پیرامون مسئلهی مهاجرت رخ دادند، میگردد و ماجراهایش پس از یک انفجار بزرگ در ۲۴امین شب از ماه اکتبر آغاز میشود. انفجاری که به مرگ ۲۳ تن میانجامد و همهچیز را برهم میزند. پس از این اتفاقات، شما که یک ژورنالیست کهنهکار با نام هاروی میلر هستید، یک تماس ناشناس از شخصی مرموز دریافت میکنید و در جریان برملا کردن ماجراهای پشت پردهی انفجار Turing City و مرگ آن ۲۳ تن قرار میگیرید؛ اینکه آیا میتوانید پرده از اسرار انفجار بزرگ بردارید یا نه کاملا به عملکرد خودتان طی مراحل مختلف بستگی خواهد داشت و در پایان، نتیجهی تصمیمات و اعمال خود را در قالب پایانهای مختلف، خواهید دید. در این بین، شخصیتهایی گوناگون وارد داستان میشوند و با تعامل با آنها شاهد پیشرفت مراحل بازی خواهید بود. «اشغال» فارغ از اینکه سعی میکند با روایتی دو کاراکتره داستانش را بهشکلی موازی در جریان بیندازد اما، تمرکز اصلیاش را روی قهرمان داستان یعنی هاروی میلر میگذارد و اصل قضیه را با او دنبال میکند. با اینکه شاید شخصیتهای موجود در داستان بازی آنقدرها هم تعدادشان زیاد نباشد اما، این موضوع به پرداخت خوب آنها کمک میکند و طی ۵ ساعتی که بازی را تجربه میکنید، یک داستان سرگرمکننده با شخصیتهایی که بهخوبی پرداخت میشوند برای شما روایت خواهد شد.
اما داستان بازی همراه با روندی که دارد، پیوندی ناگسستنی را برقرار و بازیکنان را بهشکلی مناسب و باورپذیر با خود، درگیر و در خود غرق میکند. برخی از مراحل بازی صرفا جنبهی داستانگویی دارند و با مونولوگگوییهای شخصیت اسکارلت، داستان بازی را روایت و عنصر احساسات را به بازی تزریق میکنند؛ این مراحل بیشتر جنبهی حرکت در یک مسیر مشخص را دارند و با داستانگویی محیطی و همان مونولوگهایی که ذکر شدند، بازیکن را سرگرم میکنند. اصل مطلب گیمپلی را اما، شخصیت هاروی میلر و مراحل جذابش بهدوش میکشد. همانطور که پیشتر هم ذکر شد، روایت داستان و روند گیمپلی بازی در این اثر کاملا درهم تنیده شدهاند و یکدیگر را بهخوبی توجیه میکنند؛ از آنجایی که شما برای برملا کردن اسرار انفجار بزرگ شهر تورینگ باید با افراد مختلفی مصاحبه بکنید، در نتیجه در هر مرحله، یک شخص بهخصوص تعیین میشود و این شما هستید که تا فرا رسیدن موعد قرارتان با آن شخص، باید اطلاعات مختلفی را بههر شکلی که امکانش هست، جمعآوری بکنید تا در پایان بتوانید بهبهترین نتیجهگیری ممکن برسید.
در مراحل کاراکتر میلر، قبل از هر ملاقات شما یک ساعت زمان دارید و باید طی این یک ساعت که دقیقا منطبق با یک ۶۰ دقیقهی عادی و حقیقی میگذرد، باید اسناد مختلفی را جمعآوری و پیرامون آنها از شخص موردنظرتان سوالاتی را مطرح کنید. از همان ابتدای شروع نخستین مرحله، با یکی از مکانیکهای اساسی بازی یعنی گذر زمان و چک کردن ساعت آشنا میشوید. پس از آشنایی با محیطهایی که به آنها وارد میشوید که متاسفانه، محیطهای کمپین هاروی میلر از نظر رنگآمیزی، معماری و چینش اتاقها شباهت بسیار زیادی به یکدیگر دارند و ممکن است شما را کمی گیج کنند، نوبت سرکشی به گوشه و کنار این محیطها میرسد؛ محیطهایی که تمامی قسمتهایشان برای گشت و گذار افراد عادی مثل قهرمان داستان، باز نیستند و برای اینکه بتوانید به گوشه و کنارشان دسترسی داشته باشید، باید یکسری از قوانین را بشکنید و خطر دستگیر شدن به علت قانونشکنی و دزدی اطلاعات را بهجان بخرید تا در پایان کار، بتوانید بیشترین اطلاعات ممکن را جمعآوری کنید.
شاید تا بهاینجای کار، روند بازی برایتان خیلی روتین و کسلکننده بهنظر برسد اما، با دانستن اینکه شما باید در مناطقی که عبور و مرور در آنها برای عموم آزاد نیست بهصورت کاملا مخفیانه دور از چشم شخص نگهبان که در تمامی مناطق بازی، شخصی ثابت با نام استیو است (که شاید کمی غیر منطقی و خندهدار بهنظر برسد) رفت و آمد بکنید، شاید نظرتان تغییر بکند. شما در جریان جست و جویتان برای یافتن اسناد و مدارک مختلف، باید از دست نگهبان هم فرار کنید و میتوانید به زیر میزها، کانالهای کولر، پشت دیوارهای مختلف و مواردی از این دست پناه ببرید و یک درام مخفیکاری را برپا کنید. کانالهای کولر، راهپلهها و آسانسورهایی که در هر طبقه وجود دارند کاری میکنند تا برای جابهجا شدن و فرار از دست شخص نگهبان، در زمانتان صرفهجویی و نهایت استفاده را از آن بکنید؛ این موضوع بهطراحی مراحل بازی کمک شایانی کرده و کاری میکند تا بهخوبی در جریان هیجانانگیز مراحل غرق شوید؛ هیجانی که در آخرین مرحله از بازی هم به اوج خود میرسد.
در طول مراحل باید اسناد و مدارک مختلفی را پیدا و سپس با یادداشت نکاتی که در این اسناد پیدا میکنید، به اسناد مهمتری دسترسی پیدا کنید. برای تحقق این مهم ابزار آلاتی مختلفی را هم در اختیار دارید و نیز میتوانید از دیگر ابزارآلات موجود در محیط، مثلا فلاپی دیسکها، کامیپوترها، تلفنها، پیجرها، ضبط صوتها و صدالبته فالگوش ایستادن، کمک بگیرید. برای استفاده از این لوازم، سازندگان بهخوبی ساز و کار استفاده و کار کردن با آنها را طراحی کردهاند و برای مثال، دقیقا مثل یک کامپیوتر حقیقی دههی هشتاد میلادی که برای روشن شدنش باید دقایق زیادی را منتظر میماندید، مدت زیادی را برای بالا آمدن سیستم باید صبر کنید، سپس فلاپی را داخل درایورش قرار دهید و با تایپ کردن رمز ورود کامپیوتر، به اسنادش دسترسی پیدا کنید. حالا شاید برایتان جالب باشید که بدانید فشردن این کلیدها، باز کردن دربها، قرار دادن فلاپیها و تمامی این موارد با افکتهای صوتی واقعگرایانه همراه است و تجربهی بازی شدیدا واقعگرایانه و به حقیقت نزدیک میشود.
در کل، گیمپلی بازی با ارائهی مراحل هیجانانگیزی که از طراحی خوبی هم برخوردار هستند و مکانیزمهای خوبی که در این مراحل به بازیکنان معرفی میشوند، در کنار هوشمصنوعی قابل قبول (نه عالی) کاراکترهایی که برایتان چالش ایجاد میکنند، The Occupation را به اثری سرگرمکننده تبدیل میکنند که به بهترین شکل ممکن، احساس یک ژورنالیست کنجکاو را به شما منتقل و کاری میکند تا با گذر از حد و مرزهایی که قوانین برایتان تعیین میکنند، لحظاتی هیجانانگیز و جذاب را خلق و تجربه کنید.
چند جمله قبلتر صحبت از جلوهها و افکتهای شدیدا واقعگرایانهی بازی شد و فکر میکنم که اکنون زمان درستی باشد که سراغ کیفیت جلوههای صوتی/دیداری بازی برویم. بازی از نظر جلوههای صوتی و از منظر صداگذاری، کم از یک شاهکار ندارد و در قلهی بازیسازی قرار میگیرد. صداپیشهها به بهترین شکل ممکن وظایف خود را انجام دادهاند و جزئیات داستانی را همراه با چاشنی احساسات، خشم، نفرت و بیشتر به شخص بازیکن منتقل میکنند. از لحجههای لندنی و لیورپولی گرفته تا افکتهای صوتی شدیدا ملموس و واقعگرایانهای که روی آیتمها و محیطهای بازی سوارشدهاند، همه و همه تجربهی این بازی را برای شخص گیمر مملوس، گیرا و درگیرکننده میکند و هرگز او را از بازی خسته نمیکنند.
در مقابل تمامی این جلوههای صوتی جذاب، جلوههای گرافیکی شدیدا بد و زنندهی بازی قرار دارند که اصلا در حد و اندازههای بازیسازی در نسل هشتم گیمینگ قرار ندارند و حسابی ناامیدتان خواهند کرد. البته باید گفت که گرافیک هنری بازی جذاب است و شخصیت منحصربهفرد خودش را هم دارد اما، گرافیک فنی بازی از ایرادات بسیار زیادی رنج میبرد که واقعا هم توی ذوق میزنند. فقط کافی است تا به نقاطی از محیط بازی خیره شوید، به دیوارهایی که در محیط بازی وجود دارند یا حتی به دیگر شخصیتها و آیتمهای موجود در محیط بازی نزدیک شوید تا ببینید جزئیات ضعیف مدلسازیها و لود نشدن بافتها در کنار لبههای تیزی که در طراحی این موجودات عزیز دیده میشوند، چه سمفونی عظیمی از اشکالات و باگها را برای شما ترتیب دادهاند؛ البته که طی تجربهی ۴ تا ۵ ساعتهی خود همراه با The Occupation، با گلیچهای مختلفی هم روبهرو خواهید شد که تمامی این موارد، مهارت پایین تیم سازندهی بازی در استفاده از موتور گرافیکی قدرتمند Unreal Engine 4 را نمایش میدهند و تصویر پایین هم یک مثال از این موضوع است.
در پایان و برای نتیجهگیری، باید گفت که ساختهی جدید استودیو White Paper Games یعنی The Occupation با دست گذاشتن روی موضوعی خاص در بخش داستانی و ارائهی یک یک گیمپلی جذاب و سرگرمکننده که در کمتر اثری که این اواخر منتشر شده نمونهاش را دیدهایم، یک تجربهی ۴ الی ۵ ساعتهی جذاب را برایتان بهارمغان میآورد که البته ایراداتی هم دارد که کم هم نیستند که با توجه به برچسب ۳۰ دلاریاش، میتوان از آنها چشمپوشید و از تجربهی بازی لذت برد.
ارزش تکرار بالا
رابط کاربری ساده و گیرا
صداگذاری و موسیقی عالی
داستان و شخصیتپردازی خوب
طراحی مراحل و هوش مصنوعی قابل قبول
باگهای بیشمار
کنترل گاها سخت کاراکتر
قالب مشابه محیطهای مختلف بازی
سیستم ذخیرهسازی گاها اذیتکننده
بهرهگیری حداقلی از توان موتور گرافیکی آنریل انجین 4