در طول این سالها، بازیهایی را تجربه کردهام که تقلید کاملی از ژانرهای خود هستند، پر از دیالوگهای عجیب و غریب و مضامین طنز. این بازیها از Deadpool گرفته تا The Bard’s Tale و بازی ناشناخته/دست کم گرفته شده Eat Lead: The Return of Matt Hazard را شامل میشوند. در حالی که برخی از اینها شوخیهای خاص خود را دارند، در عین حال کاملاً جدی هستند و امروزه نسبتاً تعدادی نادری از آنها را در بازار پیدا می کنید. دیدن اینکه بازی Sir Whoopass: Immortal Death هم همین کار را انجام میدهد، لذتبخش بود، پس این بازی از نظر کمدی و گیمپلی چگونه عمل میکند؟ با مقاله نقد و بررسی این بازی با ما همراه باشید.
داستان این بازی چیز خاصی ندارد، فقط یک قهرمان است که شرور اصلی موسوم به Immortal را که فاجعهای را برای سرزمین Wildwood به ارمغان میآورد، شکست میدهد. برای انجام این کار، او باید شئ باستانی The Legendary Villain-Beating Artifact را پیدا کند، اما متأسفانه این مصنوع به سه قطعه تقسیم شده است و به همین دلیل او باید در سراسر دنیای بازی به اکتشاف بپردازد.
داستان تا حدی ساده است که عملاً احساس می کنید وجود ندارد و البته به اندازه کافی خوب است که شما را به تلاش برای کشتن دشمن اصلی تان سوق دهد، زیرا همه میگویند او یک شخصیت شرور است. چرا او بد است و واقعاً چه کاری انجام داده است؟ خب، او یک قلعه شناور دارد و او فقط بد است، خب، به دلایلی؟ هیچکدام از اینها واقعاً مهم نیستند، چون طنز اینجا اولویت دارد، اما نمیتوانم جلوی ناامیدیام را بگیرم که تقریباً هیچ محتوایی برای این دنیا یا شخصیتهایش وجود ندارد. پایان بازی کمی زننده است، اما به همان اندازه بقیه داستان، جسورانه و احمقانه است، بنابراین به نوعی با آن جور در میآید.
از همان صحنه اول، متوجه میشوید که بازی Sir Whoopass چقدر طنزآمیز و کنایه دار ارائه شده است. در حالی که اسکلتها، اورکها و هر چیزی بین آنها را نابود میکنید، این کار را با یک کلاه مسخره انجام میدهید که امتیازهای خاصی مانند ۲۵٪ آسیب بیشتر یا سرعت حرکت/چرخش سریعتر را به شما میدهد. با هر سطح بالاتر، میتوانید خودتان را نیز تقویت کنید و به او اجازه دهید قویتر، سریعتر، مقاومتر در برابر آسیب یا در غارت بهتر باشد.
به نظرم چیزی که بازی Sir Whoopass: Immortal Death را بیش از هر چیز دیگری به یک بازی طاقتفرسا تبدیل میکند، گیمپلی آن است که اصلاً سرگرمکننده نیست. شما سه نوع سلاح دارید، اما فقط شمشیر واقعاً مفید است. چکش برای آسیب متوسط، مدت زیادی طول میکشد تا بچرخد و عصای جادویی به سرعت مهمات گرانقیمت خود را میسوزاند. به نظر میرسد مبارزات بیشتر به سمت دوئلهای تک به تک گرایش دارند، زیرا شما فقط میتوانید در یک زمان به یک دشمن حمله کنید و هر بار یک حمله را دفع کنید. این یک مشکل واقعی است، زیرا دائماً توسط گروههای بزرگی از دشمنان که از همه طرف شما را مورد حمله قرار میدهند، محاصره خواهید شد.
هر ضربهای که دریافت میکنید، شخصیت شما را گیج میکند و به حتی رقتانگیزترین دشمنان مانند موشها اجازه میدهد تا به سرعت شما را گاز بگیرند و بمیرند، در حالی که شما قادر به چرخاندن سلاح خود نیستید. به نظر میرسد گارد شما فقط یک حمله را قبل از پرتاب شدن دفع میکند، به این معنی که تقریباً همیشه ضربات بعدی دشمنانی را که میتوانند کمبو بزنند، خواهید خورد. شما یک رول جاخالی دارید، اما بسیار سفت است و فقط میتوانید چند بار قبل از اینکه با یک دوره استراحت ضربه بخورید، این کار را انجام دهید.
با وجود این مشکلات، بازی خیلی چالش برانگیز نیست، زیرا اقلام درمانی فراوان و همچنین چند مورد تهاجمی با تعداد محدود وجود دارد که به کاهش تعداد گروهها کمک میکند. میتوانید بدون دردسر زیاد با نیروی بیرحمانه از این مرحله عبور کنید، اما من هرگز نبرد را رضایتبخش یا به خصوص سرگرمکننده نیافتم. کلاه های زیادی در سراسر دنیای بازی وجود دارند که هر کلاه هنگام پوشیدن یک امتیاز منحصر به فرد دارد، بنابراین بازی شما را تشویق میکند که همه آنها را جمع کنید.
حتی ساختار «جهان باز» این بازی احتمالاً بدترین ناامیدی است، زیرا تقریباً چیزی برای دیدن یا انجام دادن به جز ماموریت اصلی وجود ندارد. برای رسیدن به پایان بازی، ابتدا باید 14 سیاهچاله فرعی اجباری را تکمیل کنید که همگی به دلیل مجموعه کاشی بسیار محدودی که از آن ساخته شدهاند، بسیار شبیه به هم به نظر میرسند و بازی میشوند.
همچنین هفت یا بیشتر سیاهچاله مهم دیگر برای انجام ماموریتهای اصلی وجود دارد که باید در طول مسیر برای یافتن غول نهایی که مکگافین را شکست میدهد، تکمیل کنید. برخی از این سیاهچالهها کمی پیچیده هستند و معماهای جالب یا غولهای منحصر به فردی دارند، در حالی که برخی دیگر فقط تعدادی اتاق هستند که به طور تصادفی به هم متصل شدهاند. در خارج از سیاهچالهها، دو معبد معما وجود دارد که چندین بار در سراسر نقشه کپی-پیست شدهاند و تعدادی خرابه با چند هیولا که در حال فکر کردن به آنها هستند.
یکی از طنزهایی که چند بار در طول دیالوگها مطرح میشود، جایی که NPC که با او صحبت میکنید مدام از شما عصبانی میشود مگر اینکه دقیقاً دیالوگ مورد نظر بازی را انتخاب کنید. در حالی که برای اولین بار سرگرمکننده است، خیلی سریع تکراری میشود. در حالی که شوخیهای ابتدای بازی به اندازه بقیه ویژگی های آن خندهدار هستند، متأسفانه با پیشرفت بازی، کیفیت آنها شروع به بالا و پایین رفتن میکند و در نتیجه کمدی بازی از نظر کیفیت بسیار ناپایدار است.
همانطور که قبلاً گفتم، به سختی میتوانم این بازی را توصیه کنم، واقعاً شبیه چیزی است که وقتی کاملاً کاری برای انجام دادن ندارید یا نمیتوانید چیز بهتری بخرید، به سراغش میروید. برخی انتخابهای طراحی وجود دارد که مطمئناً Sir Whoopass میتوانست از آنها برای ایجاد یک تجربه سرگرمکنندهتر بهره ببرد. در حالی که یک نقشه وجود دارد، نمیتوانید هیچ نقطهی بینراهی قرار دهید، حتی با وجود اینکه سیستمی روی HUD شما وجود دارد. علاوه بر این، برخی از قسمتهای نقشه توسط “باران” مسدود شدهاند و مشخص نیست که پس از شروع ماموریت اصلی بازی به کجا بروید. وقتی فهمیدم کجا بروم، با یک بخش پلتفرمینگ عذابآور روبرو شدم. در وضعیت فعلی، گیمپلی واقعی اینجا نسبتاً خستهکننده است و شاید برخی گیمرها را ناامید کند.
گیمپلی به اندازه کافی سرگرمکننده است
روایت داستانی جذابی دارد
موسیقی، اگرچه شگفتانگیز نیست، اما بسیار مناسب است
برخی سیاهچالهای بازی طراحی بسیار خوبی دارند
بخش های پلتفرمینگ واقعا افتضاح هستند
مشکلات عملکرد متعددی در بخش فنی وجود دارد
کیفیت گرافیک بسیار ناپایدار و متناقض است
سطح کمدی بازی از نظر کیفیت بسیار ناپایدار است