دنیای خردهفروشی یک حرفه منحصر به فرد است. من خودم نیم دهه از زندگی ام را در یک مغازه کوچک و جذاب گذراندم که مشتریانش سختگیر بودند، تقریباً همه محصولات از چین قاچاق میشدند و حقوقی که می گرفتم، به سختی ساییدگی لاستیکهای دوچرخهام را پوشش میداد. بله، این شغل اغلب جالبترین یا رضایتبخشترین فعالیت موجود نیست، اما هنوز هم با نوعی نوستالژی به دوران کارم پشت پیشخوان نگاه میکنم. به همین دلیل تا حدودی به دلیل پیشینه ای که دارم، به سمت بازی Service with a Shotgun کشیده شدم.
این رمان تصویری اثر Nolyn Vansyckle، توسعهدهنده تکنفره، به وحشت پشت خردهفروشی میپردازد و این کار را در ترکیبی از ژانرها انجام میدهد. در این مقاله نقد و بررسی از Pars Joy، این بازی را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم و به این سوال پاسخ می دهیم که آیا این مغازه توصیه میشود یا بهتر است از فروشگاه کناری خرید کنید.
در داستان Service with a Shotgun، شما در نقش Jones بازی میکنید که او از آخرالزمان زامبیها جان سالم به در برده و در کمال تعجب، در نتیجه مشکلات سلامت روان کمی را تجربه کرده است. اما حتی وقتی مردگان حریص میشوند و باران سمی هر هفته روی پشت بام شما میبارد، یک سرمایهدار پیامی برای شما دارد: برای پولتان کار کنید.
جونز در نهایت به یک مغازه کوچک و عجیب و غریب کنار جادهای میرسد که در آن میتوانید بدون نیاز به درخواست وام مسکن دوم، هر چیزی پیدا کنید. جونز در طول مدت حضورش در پشت پیشخوان، با شخصیتهای برجستهای آشنا میشود که به زودی به مشتریان ثابت، همکاران و حتی دوستان او تبدیل میشوند. با این حال، هرج و مرج بازی خیلی سریع فوران میکند و جونز معنای خوشبختی را دوباره میآموزد.
بیایید با جنبه رمان تصویری این بازی شروع کنیم. اگر از داستانهای عمیق، شخصیتهای به یاد ماندنی و دیالوگهای قدرتمند لذت میبرید، لازم است تاکید کنم که چنین مواردی را اینجا پیدا نخواهید کرد. انتظار روایتی در سطح بازیهایی مانند Slay the Princess یا Ace Attorney را نداشته باشید، بلکه انتظار وقایعنگاری نسبتاً معصومانه و در عین حال آماتورگونه از یک توسعهدهنده را داشته باشید که در درجه اول سعی در بیان فانتزی خود روی کاغذ دارد. شخصیتها به ندرت بینش جالبی ارائه میدهند و طرح داستان به اندازه یک کمپین تبلیغاتی سوپرمارکت Jumbo شفاف است. پس از فصل اول، کل این مصیبت از هم میپاشد و انگیزه کلیک کردن از بین میرود.
اما خب، Service with a Shotgun چیزی بیش از رمانهای تصویری معمول برای ارائه دارد. این عنوان مستقل تا حدودی به دلیل رویکرد منحصر به فردش توجه گیمرها را به خود جلب کرده است؛ علاوه بر تمرکز بر یک روایت ایستا، یک بازی تیراندازی اول شخص، یک بازی بقا در موج و حتی گاهی اوقات یک بازی اکشن نیز هست.
مشتریان از ورودی مغازه وارد میشوند، اما گاهی اوقات زامبیها در کنار آن ظاهر میشوند. بنابراین، هنگام پرداخت هزینه اجناس، باید هر از گاهی بازی را متوقف کنید تا مقداری سرب داغ به اجساد متحرک بزنید. با هر پولی که به دست میآورید، میتوانید مهمات بیشتری بخرید و حتی اقلام دفاعی را در محیط اطرافتان قرار دهید، مانند سیم خاردار، موانع و تأسیسات غیرمعمول مانند کبابپزهای برقی و برجکهای چسبی.
اینجاست که ویژگی اصلی بازی وارد عمل میشود. شخصیتهای زیاد حرفهای زیادی برای گفتن به شما دارند. اگر تا به حال پشت صندوق ایستاده باشید، میدانید که این شخصیتها چه شکلی هستند. آنها در مورد همه چیز و اغلب هیچ چیز صحبت میکنند و بازی مرتباً از شما بازجویی میکند. به شما سه سوال داده میشود و باید به آنها به درستی پاسخ دهید. تصور کنید که به خاطر گوش ندادن گیر بیفتید. این یک لکه ننگ است که نمیتوانید به راحتی از آن خلاص شوید. با این حال، با وجود اینکه یک ترفند منحصر به فرد است، در گیمپلی لحظه به لحظه کاملاً کار نمیکند.
به خصوص به این دلیل که واقعاً هیچ عواقبی ندارد. اگر اشتباه پاسخ دهید، جریمه آن دریافت پول کمتری در جیب شماست. آیا این روی گیمپلی تأثیر میگذارد؟ نه، به هیچ وجه. من روی درجه سختی کمی سختتر بازی کردم و هرگز یک بار هم با مشکلات مالی یا جسمی مواجه نشدم. از نظر ذهنی، بله، زیرا ترفند بازی به من دلیلی برای پیشروی در داستان داد. با خودم فکر کردم که مجبور بودم. باید سریع کلیک کنم، زیرا زامبیها دارند میآیند. واقعیت این بود که داستان برایم اهمیتی نداشت، بنابراین همه چیز را سرسری خواندم و با خودم فکر کردم: هر چه که هست. ونسیکل به بازیکن اجازه میدهد تا با سرعت روایت را پیش ببرد، چون بازی همین را میخواهد.
با این حال، فقط ترفند اصلی نیست که موفق نمیشود. Service with a Shotgun پر از ایده است، اما همه آنها فقط ناقص هستند. تیرانداز موجی برای مدتی سرگرمکننده است، اما در نهایت به اندازه کافی جالب نیست که کل تجربه را به دوش بکشد. خود تیراندازی فوقالعاده ساده است، در حالی که ساختن استحکامات عمق یک استخر کودکانه را دارد. لحظات اکشن، جایی که بازیکنان واقعاً فرصت ورود به یک فضای سهبعدی را پیدا میکنند، دوباره ساده به نظر میرسند و به هیچ وجه تنش را به تجربه باز نمیگردانند. من به سرویس با شاتگان به خاطر ایدههای منحصر به فرد فراوان و ترکیبی که سعی در دستیابی به آن دارد، اعتبار میدهم، اما نمیتوانم بگویم که آنها به خوبی اجرا شدهاند. عاقلانه بود که چند توپ بیهدف را کنار میگذاشتیم و روی سیستمهای اصلی که واقعاً به عمق بیشتری نیاز داشتند تمرکز میکردیم.
ترکیبی منحصر به فرد از ژانرهای مختلف است.
جلوه های بصری بازی واقعا جذاب هستند.
موسیقی متن شنیدنیای دارد.
وجود داستان اساساً بیمعنی است.
شخصیتهای بازی آن طور که می بایست، مورد توجه قرار نمی گیرند.
ترفندهای بازی اغلب به ضرر آن تمام میشوند.
هیچ یک از المان های گیمپلی واقعاً به خوبی توسعه نیافتهاند.








































