نقد و بررسی Monstrum

با سلام خدمت تمامی دوستان و همراهان گرامی سایت Parsjoy. امروز میخواهیم با نقد و بررسی یک بازی ترسناک شما را همراه سازیم. پس اگر طرفدار اینچنین بازی ها با تم ترس و بقا هستید، به شدت پیشنهاد میکنم که مارا دنبال کنید.

بازی Monstrum که در سال ۲۰۱۵ میلادی و در تاریخ ۲۹ ژانویه ساخته و به بازار عرضه شد، یک بازی در ژانر ترس و بقا (Survival Horror) میباشد.

این بازی توسط شرکت سازنده Team Junkfish ساخته شد و سپس توسط همین شرکت به کمک گروهی به نام Soedesco روانه بازار شد. بازی در پلتفرم های Mac,PC,PS4,Nintendo Switch, Xbox One و Linux قابل دسترسی و خریداری میباشد.

خب ابتدا میخواهم توضیحی کلی در مورد سیستم و محیط بازی بدهم. بازی Monstrum در واقع یک بازی ترس و بقاست که این سبک را با تلفیقی زیبا از روندی سازنده در بازی ارائه میدهد. منظور از این روند این است که شما به ظاهر در محیطی هستید که انگار هیچ کدام از محیطهای آن به واقع امن نیست. در نهایت هدف شما نیز امنیت است و یا پیدا کردن مسیری برای فرار و اینکه چرا و‌ چگونه به این دردسر دچار شده اید. 

در بازی با هیولاهایی روبرو میشوید که باید از دست آنها فرار‌ کنید و یا در جایی مخفی شوید تا آنها شما را گم کنند. اگر سری بازی های Outlast را تجربه کرده باشید کاملا با این سبک آشنا هستید.

بازی در واقع با این روندی که پیش میگیرد، با این محیط نا امن و ترس برانگیزی که برای شما میسازد، شما و یا هر مخاطب دیگری را مجبور میسازد تا از عقل و هوش خود استفاده کنید تا بتوانید بازی را جلو ببرید و‌ زنده بمانید. 

مجبور هستید از همه ی تجهیزات و آیتم های خود استفاده کنید تا اینکه از شر تعقیب کنندگان خود خلاص شوید. اما مسئله این است که آیا میتوانید در نهایت موفق شوید و زنده بمانید ؟

در بازی شما سه نوع هیولای مختلف دارید. نکته جالب توجه اینجاست که هر باری که بازی شروع میکنید و یا میکیرید و از ابتدا مجددا شروع میکنید ، یکی از این سه هیولا در انتظار شماست بدون اینکه بدانید کدام!

این سه هیولا کاملا رفتارها و تفکر متفاوتی دارند و‌مهارتهای آنها نیز باهم متفاوت است، پس اگر تا حدی خوب پیش رفتید، این تکنیکهایی که ویش گرفتید ممکن است در بار دوم که بازی را تجربه میکنید کارساز نباشد!

سبک پردازش محیط بازی Proceduaral Arena نام دارد که قبلا اشاره کردیم گونه ای از محیط پردازشی به صورت لول بندی است. در واقع در این سبک بازی، بازیکن هر بار نه تنها با موجودات جدیدی روبرو میشود، بلکه محیط بازی نیز تغییر میکند و هر بار جای آیتمها و تجهیزاتی که در دفعه قبل یافتید، تغییر میکند.

بازی به شما این امکان را میدهد که برای فرار از قسمتهای مختلف بازی، سیاست ها و استراتژی های مختلف را بکار گیرید و خب ممکن است برای انجام یکی از اینها، چند راهکار موثر باشد. پس نتیجه میگیریم که اگر چند نفر همزمان باهم به تجربه این بازی بپردازند، هرکدام با مسائل مختلفی روبرو میشوند که تجربیاتی کاملا متفاوت و جدید را برایشان رقم میزند.

در بازی باید از تمامی آیتم ها استفاده کنید تا بتپانید هواس هیولا ها را پرت کنید. آنها شما را از روی صدا بسیار راحت تشخیص میدهند، پس سعی کنید که هرگز با سرعت بالا حرکت نکنید مگر آنکه در تله افتاده باشید و یا توسط هیولا ها دیده شده باشید.

موسیقی بازی که شاید نتوان نام آن را موسیقی گذاشت، در واقع مجموعه ای از تلفیق صداهاست که شما را به شدت در وهم و ترس غرق میکند. در این بازی بسیار عالی از افکت های صدایی استفاده شده. صدای پا در محیطهای مختلف، صدای باز و بسته کردن درب ها و یا صدای ضربان قلب که در شرایط خاص به گوش میرسد و در واقع نشان دهنده استرس است که میتواند این حس را بخوبی در مخاطب بیدار کند.

مردن در این بازی بسیار بهای سنگینی دارد. در واقع بازیسازان خواسته اند با اضافه کردن این ویژگی به بازی، آن را به شدت واقعی تر جلوه بدهند. در اصل شما پس از کشته شدن، تمام میشوید. بازی را باید از ابتدا آغاز کنید و این ام ممکن است همه ی شرایط بازی را تغییر دهد.

یکی از مسائلی که در بازی کمی من را آزرده کرد، عدم وجود صپای کاراکتر بود. البته در اینگونه بازی ها معمولا رایج نیست که دیالوگی رد و‌ بدل شود و یا صدایی از کسی یا چیزی شنیده شود. شاید پیش خود بگویید خب شما در این بازی تنها هستید. و این عدم وجود صدا ترس را در مخاطب بیشتر میکند. اما حتی در شرایطی مثل این هم یک مقوله ای به نام Monologue وجود دارد که به معنی صحبت کردن با خود است. بازیهایی در تاریخچه این ژانر وجود دارند که از این موضوع بهره گرفته اند. برای مثال میتوان به نسخه کلاسیک بازی Resident Evil 3 اشاره کرد.

در واقع کار مونولوگ این است که و حس تنهایی را هرچه بیشتر یه به مخاطب القی کند و یا اینکه تفکراتی که ممکن است هر فردی در این چنین شرایطی داشته باشد را به مخاطب انتقال دهد. 

از طرفی اگر مونولوگ در جایگاهی درستی قرار بگیرد میتواند بازگو کننده این موضوع باشد که شخصیت شما در بازی در شراط بدی قرار دارد یا برعکس، ترسیده است و یا سعی میکند به خودش امید ببخشد. سعی دارد بر ترسش غلبه کند و با ترسش روبرو شود و آن را شکست دهد و یا خیلی چیزهای دیگر. در این بازی متاسفانه شاهد چنین ویژگی با ارزشی نیستیم.

شما در یک کشتی بازی را انجام میدهید و همانطور که گفتیم در بازی سه نوع هیولا وجود داد که نامهای آنها Fiend,Brute و Hunter میباشد. در بازی شرایطی پیش می آید که این هیولاها به شما نزدیک میشوند و در این شرایط خود کشتی بزرگترین دشمن شماست. 

بخارهای سوزاننده از لوله های شکسته شده به بیرون میزنند، طبقات تکان میخورند و انگار که هر اتاق با اتاق دیگر کیلومترها فاصله دارد. تغییر فضاها در بازی با مکان متغییر آیتم ها و‌ هیولاها ادغام میشوند و این عدم پیشبینی در شرایط به وجود می آورد که پیدا کردن مسیر را برای مخاطب غیر ممکن میسازد.

در عین حال برخی از مکان ها مانند موتورخانه و برخی از نقاط فرار همیشه ثابت هستند. این ثبات در گزینه های کلیدی باز میتواند تغیررات دیگر محیطها را بهتر نیز نمایان کند. شما لیستی از آیتم ها در اختیار دارید که با آنها میتوانید کشتی را تعمیر  کنید و یا انرژی را به کشتی بازگردانید تا راه های فرار را کشف کنید و هنگامی که باز میکردید حداقل مطمئن هستید که نقطه پایان شما تغییری نکرده است.