از زمان بازی کردن نسخه آزمایشی Luto (که اتفاقاً یک تجربه مستقل است) در سال ۲۰۲۳، مشتاقانه منتظر انتشار نسخه کامل آن بودهام. حالا که بالاخره منتشر شده، خوشحالم که اعلام کنم ارزش صبر کردن را داشته است – هرچند دقیقاً آن چیزی که انتظار داشتم نیست. به عبارت دیگر، Luto کاملاً متفاوت از هر بازی دیگری است که تا به حال بازی کردهام. Luto که توسط Broken Bird Games توسعه داده شده و با همکاری دو شرکت Selecta Play و Astrolabe Games منتشر شده است، داستانی درباره مرگ است. داستانی از غم و اندوه و فقدان. روایتی از رویاهای شکسته، رازهای مدفون و دروغهای دردناک.
این بازی چیزی بیش از یک عنوان ترسناک روانشناختی شبیهساز پیادهروی ساده است که درباره مفاهیمی مانند اضطراب، افسردگی، فقدان و افکار خودکشی می باشد. این یک روایت فراموشنشدنی و صادقانه از چگونگی احساس زندگی با بیماری روانی شدید است و تجربه انگهای فرهنگی و اجتماعی که آن را احاطه کرده است. معنای زندگی در غم و اندوه چیست؟ درک اینکه چگونه کلمات نحوه تفکر ما در مورد جهان و خودمان را شکل میدهند.
Luto درست مثل هر بازی مشابه دیگری شروع میشود، با شخصیت اصلی، ساموئل، که در میان طوفان سهمگین بیابانی پیش از بیدار شدن از کابوسش در مقابل آینه شکسته حمام، برای یک روز کاری دیگر آماده میشود. هر حرکت و فکر او با لحن دلنشین یک راوی همراه است. اما وقتی ساموئل سعی میکند خانهاش را برای رفتن به سر کار ترک کند، روز بعد، و روز بعد، و روز بعد، و روز بعد دوباره در مقابل آینه بیدار میشود.
چه تکرار بیفکرانه باشد و چه چیزی بسیار شرورانهتر، به نظر نمیرسد ساموئل بتواند از محدوده خانهاش خارج شود و فرار کند. او همان روال صبحگاهی را بارها و بارها تکرار میکند. علاوه بر این، انگار او تنها نیست؛ چیزی از آن طرف دریچه قفل شده در زیرزمینش به صدا در میآید و با باز کردن درب فولادی، تاریکی او را به داخل فرا میخواند.
ساموئل با پایین آمدن از نردبان، خود را در یک دنیای بازسازی شده پیچیده از خانه دوران کودکیاش میبیند. چراغها خاموش، پنجرهها پوشیده و درها با تخته بسته شدهاند. تصاویری از دفتر نقاشی او در کودکی در اطراف خانه پراکنده و روی دیوارها نقاشی شدهاند. ارواح ملحفه به تن او را در تاریکی تماشا میکنند و هر حرکتش را دنبال میکنند، زیرا او مجبور است با وقایع گذشتهاش روبرو شود و مونولوگهای راوی که زمانی آرامشبخش بودند، به طرز عجیبی شوم میشوند و ظاهراً از این سردرگمی ساموئل لذت میبرند.
برای جلوگیری از لو رفتن بیشتر داستان در این مقاله نقد و بررسی از وب سایت Pars Joy، از افشای جزئیات بیشتر در مورد طرح داستان خودداری میکنم. Luto بازیای است که در آن تا حد امکان کورکورانه پیش رفتن مهم است. زیرا پس از پایان این مقدمه، اسرار اصلی داستان به سرعت آشکار میشوند.
بازی Luto با وجود مدت زمان نسبتاً کوتاه پنج ساعتهاش، ریتم فوقالعادهای دارد. داستان از طریق مونولوگهای راوی، طرحهایی که در اطراف خانه پیدا میکنید، تصاویر روی دیوارها، اتاقها و فضاهایی که کاوش میکنید و یادداشتهای چسبی و اسنادی که میتوانید بخوانید تا زمانی که به طور مرتب در یک کمان در پایان قرار گیرد، روایت میشود.
به عنوان یک بازی ترسناک، Luto بدون شک المان های وحشت زیادی را در خود به کار برده و طراحی مناطقی که در آن کاوش خواهید کرد با دقت انجام شده است، به طوری که راهروهای طولانی و پر پیچ و خم و گوشههای تنگ، تهدیدآمیز به نظر میرسند. آنها دائماً در حال تغییر و تحول اتمسفر بازی به شیوههای عجیب و غریب هستند، انتظارات اساسی از محیط و حرکت را مختل میکنند و جهتیابی در فضایی که باید آشنا و امن باشد را به منبعی بیگانه از ترس تبدیل میکنند.
یکی از ایدههای اصلی که این بازی در وحشت خود گنجانده است، تعیین واقعیت و خیال است. اینکه آیا میتوانید به آنچه میبینید، آنچه میشنوید اعتماد کنید و چگونه میتوانید بین آنچه واقعی است و آنچه نیست، تمایز قائل شوید. تغییر مکرر هندسه خانه، گم شدن کلمات روی یک سند هنگام ورق زدن صفحه، و تناقض مداوم راوی با خود، به وحشتی که شخصیت اصلی و بازیکن تجربه میکنند، میافزاید. همچنین این یک بازی بسیار بصری خیرهکننده است که فتورئالیسم را با سبک منحصر به فرد خود ترکیب میکند – که تمام اینها باعث شد نه تنها از ادامه بازی هیجانزده شوم، بلکه در نیمه پایانی بازی به دلیل خلاقیت و هنر ناب آن بسیار شگفتزده شدم.
چیزی که به تحقق این دنیای ترسناک کمک میکند، طراحی صوتی و موسیقی بینقص آن است، جایی که هر جلوه صوتی و لحن محیطی واضح و شفاف است. و موسیقی لحنی روان، جاودانه و آسمانی دارد. به همان اندازه که ترسناک است، همهجانبه نیز هست. زیبایی در شنیدن هر صدای جیرجیر خانه، زمانی که با زندگی نفس میکشد، و وزنی که هر قدم در آن نگه میدارد، وجود دارد. حتی صدای نفسهای نامنظم کسی یا چیزی که پشت سر شما کمین کرده است، این هیبت نگرانکننده را دارد.
از لحاظ گیم پلی، برخی ممکن است Luto را یک “شبیهساز راه رفتن” بدانند، زیرا این کاری است که شما بیشتر در بازی انجام میدهید: در خانه خود که دائماً در حال تغییر است، قدم بزنید یا بدوید، و همچنین در مکانهای خیالی پر از سنگ و شن. با این حال، چیزی که این بازی را متمایز می کند، انبوهی از معماهایی است که برای پیشرفت باید بر آنها غلبه کنید.
این معماها همیشه نسبتاً مشکل هستند، اما گاهی اوقات بسیار هوشمندانه نیز میباشند. ممکن است روی حل آنها، نیم ساعت یا بیشتر وقت بگذارید، بدون اینکه بدانید چه کاری باید انجام دهید، اما سپس، شاید پس از یک بار دیگر نگاه کردن به دفترچه طراحی موجودی خود، جرقهای از الهام به شما دست میدهد که باعث میشود فریاد بزنید: چرا قبلاً به این فکر نکرده بودم؟
به طور کلی، در حالی که در طول مسیرم در بازی Luto با ناامیدیهای عجیبی روبرو شدم، روایت درگیرکننده، معماهای جذاب و جلوههای بصری واقعگرایانه و ترسناک آن مرا مصمم کرد تا آن را تا انتها ادامه دهم و خوشحالم که این کار را کردم، زیرا این بازی نه تنها با اصالت و خلاقیت خود شما را تحت تأثیر قرار میدهد، بلکه یک بازی با پیام مهم نیز هست. اگر بازیهای ویدیویی را دوست دارید که باعث میشوند از خودتان بپرسید یک بازی ویدیویی چیست یا چه میتواند باشد و در عین حال گاهی اوقات شما را وحشتزده میکنند، Luto یک تجربه ضروری است.
از لحاظ بصری خیرهکننده است
تعدادی از معماها واقعاً خلاقانه طراحی شده اند
اتمسفر مضطرب کننده و دلهره آوری دارد
داستان بهطرز عالی نوشته شده و سرشار از معنا و عمق است
طراحی جلوه های صوتی و موسیقی های بازی هر دو شگفت انگیز است
فاقد قابلیت تکرارپذیری است